کد مطلب:313585 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:181

برادر، بیمار ما را معالجه کن
مؤلف كتاب «ملاقات با امام زمان علیه السلام» در جلد 2، صفحه ی 149 آن كتاب همچنین نوشته اند:

یكی از وعاظ محترم ایران كه من خودم شاهد كسالت سخت ریوی او بودم



[ صفحه 407]



و اطبای ایران از معالجه اش مأیوس شده بودند، پوست بدنش به استخوانهایش چسبیده بود و آخرین قطرات خون بدنش از حلقومش بیرون می آمد و قسمت عمده ی ریه اش فاسد شده بود و او را می خواستند برای معالجه به اسرع وقت به بیمارستان شوروی در مسكو ببرند، ناگهان بدون آنكه او را معالجه كنند خود من شاهد بودم كه پس از چند روز شفای كامل پیدا كرد.

وقتی علت شفای او را از او سؤال كردم، گفت: آخرین شبی كه صبحش بنا بود مرا به مسكو ببرند، می دانستم كه من در راه و یا در همان مملكت كفر از دنیا می روم، منتظر شدم تا برادرم كه پرستاری مرا به عهده داشت از اطاق بیرون برود. وقتی بیرون رفت در همان حال ضعف رو به طرف كربلا كردم و حضرت سیدالشهداء علیه السلام را مورد خطاب قرار دادم و گفتم: آقا، یادتان هست كه به منزل فلان پیرزن رفتم و روضه خواندم و پول نگرفتم و نیتم تنها رضایت خدای تعالی و شما بود؟! و بالأخره چند تا از این قبیل اعمالی را كه با اخلاص انجام داده بودم متذكر شدم و در مقابل آن اعمال شفایم را از آن حضرت خواستم. ناگهان دیدم در اطاق باز شد و حضرت سیدالشهداء و برادرشان حضرت ابوالفضل علیه السلام وارد اطاق شدند.

حضرت سیدالشهداء علیه السلام به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام فرمودند: برادر، بیمار ما را معالجه كن، ایشان هم دستی به صورت من تا روی سینه ام كشیدند، و از جا حركت كردند و رفتند. من بعد از آن احساس كردم سلامتی خود را بازیافته و دیگر احتیاجی به دكتر و بیمارستان ندارم و این چنین كه ملاحظه می كنید صحیح و سالم گردیدم.